همــيشه پايــيز که مي شد،
عاشقــانــه هــايم فوران مي کــرد.
نگــاهــم نــکن.
پايــيز امســال عاشــق نيــســتم !!!

پاییز امسال برام درد داره....

حتی رنگش.....

رنگ لالنجی برگ ها....

یادته؟؟؟

حالــــا که رفتـــه اي ،ديگر همه چيز برايم فراهم است...
شــب، سکـــوت، تنهايي...
فقــط اي كاش صداي اين هــق هــق ها کــمتر مي شد..

بــراي آن همه احساس عاشــقــانــه ي مــن ،
سکـــــــــــــــوت .....
حــرف قــشنگي نــبود!!!

اي كــــاش يــاد ميگرفتم

اگر در رابــطه اي "حــــرمتم " زير ســوال رفــت

براي هــميشه با آن رابــــطه خــداحافــظي کــنم!!!

و به طــور احــمقانه اي منتــظر معجــزه نــمانم....

دارم کار میکنم با خودم تا همینطور بشم...

حرمتم به جای یک بار چندین بار زیر سوال رفت....

گاهي
عميقاً مايلم
ماهي باشم!
ماهي حافظه اش
هشت ثانيه است
بي هيچ
خاطره اي !!!

گاهی نباید ناز کشید....

نباید آه کشید...

نباید انتظار کشید....

نباید درد کشید....

نباید فریاد کشید....

تنها باید دست کشید و رفت.....

واقعا باید این کار رو بکنم؟؟؟؟؟

آره نگارم .... راست میگی....

بیش از این ارزش نداره...

خدایا من دعا کردن بلد نیستم

همینطوری ساده بلدم بگم خودت درستش کن

خواهش میکنم ازت

خدایا کمکم کن که فقط تو میتونی

خواهش میکنم...

باید ویلچری برای روزگار گرفت...

انگار پای راه آمدن با من را ندارد...

پشت همین چراغ قرمز اعتراف کردم که دوستت دارم...

تا هرجا مجبور شدی کمی مکث کنی...

یاد عشقمان بیفتی...

چه میدانستم بعد از من قرار است همه چراغ های زندگیت سبز شود..!!!

یه آدمایی هستند که دلت رو واسه آدمایی که نیستند تنگ میکنند...

چرا انقد دو نفر شبیهن؟؟؟؟؟

حتی توی جملاتی که برای آدم مینوسن؟؟؟

ینی دقیقا کپی برابر اصل....

خدایا چرا اینطوری میکنی بامن؟؟؟

تـــو را خــواهــد خــوانـد....

خدايا من از تو معجزه مي خواهم
معجزه اي بزرگ در حد خدا بودنت...
تو خود بهتر مي داني
معجزه اي که اشک شوقم را جاري کند؛
نااميد نيستــم فقط دلتنگم...

از خـاطـرت کـه رفـتـه ام...
هـمـيـن روزهــا
از خــاطــراتــت هــم خـواهـم رفــت...

نازنینـــــــــم دل من جـــــــــاده نیست که هر از گاهی که تنها مانـــــــــدی...

 در فکر عبـــــــــورش باشـــــی...

پزشکان جوابم کردند
گفتند حالا حالا ها مي تواني نفس بکشي!
خدايا تو کاري کن...

(خدایا میدونم صدامو میشنوی...ولی لطفا یکم بیشتر به حرفام فکر کن)

دلم سفر میخواهد.نه برای رسیدن به جایی
فقط برای رفتن.....

ديگر عاشقی نميكنم
نه از ترس  از عشق !
نه! من چشمانم را به روی حماقت بسته ام... همين...!

خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایا

مر30....

(همین)

تنهایی من از اونجایی شروع شد که میان این همه "بود" منتظر یکی بودم که "نبود"

خداحــــــافظ تــابســتان...

يادت بــاشد.....

روزهــاي گــرمت به ســـردي گذشــت. . .!

بار اول با معذرت خواهي بار دوم با گريه بار سوم با ريختن غرورت نگهش ميداري !
ولي بار چهارم...
... ديگه نه ميشه و نه بايد کاري بکني!
چون حتي اگه بمونه باز موقتيه !
يعني کسي که دلش با تو نباشه و بخواد بره ، ميره!
بفهــــــــــم !
پس فقط برو کنار و بهش بگو : خـــــــداحــافظ .
بيشترش ديگه نمي‌ارزه
باور کن ...

گاهي در زندگي
آدم بايد تــاوان بده
تــاوان يه اتفاق ، يه تصميم ، يه ترديد
شايد اين تــاوان به وسعت تمام طول زندگي باشه !!

کلاغ جان!!!
قصه من به سررسيد
سوارشو…
تو را هم تا خانه ات ميرسانم…!!