قانون دنیا...
میدونی قانون دنیا مثل عکاسی می مونه...
وقتی روی کسی خیلی زوم میکنی کیفیتش میاد پایین...
Mr.M
میدونی قانون دنیا مثل عکاسی می مونه...
وقتی روی کسی خیلی زوم میکنی کیفیتش میاد پایین...
Mr.M
کسی که احساسات ِ تو رو بازی می گیره و تنهات میذاره
چند قدم اونورتر زیر ِ پایِ کسی دیگه داره لِه می شه
شک نکن . . .
برگ های پاییزی
سرشار از شعور ِ درخت اند
و خاطرات ِ سه فصل را بر دوش می کشند
آرام قدم بگذار ….
بر چهره ی تکیده ی آن ها
این برگها حُرمت دارند...
درد ِ پاییز ،درد ِ ” دانستن ” است
امشب الکی خوشم....
اتفاقی نیفتاده هاااا....
الکی....
فقط میدونم عاشق شدم....
اونم دوتا دوتا....
عاشق خودمو خدا....
هر چی اسمشو میذارن بذارن.....
نارسیسیسم...خود شیفتگی....هرچی.....
همینه ک هست...
احساساتمو برا هیشکی جز خودم نمیخوام خرج کنم....
تا ب موقعش ک پیدا بشه یه آدم لایق.....که تا الان ندیدم
واما.....
خدایا؟؟؟؟؟
عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
و ازت ممنونم که هستی کنارم...
سهراب....
گفتی چشمها را باید شست !
شستم ولی...!!!
گفتی جور دیگر باید دید!
دیدم ولی...!!!
گفتی زبر باران باید رفت !
رفتم ولی...!!!
او نه چشم های خیس و شسته ام را
نه نگاه دیگرم را
و نه هیچکدام را
ندید....
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت :
دیوانه باران زده...!!!
به قـــولِ شهاب حسيني :
هر وقت ديدي حَريف داره برنـــده ميشه يه لبخنـــد بــِـزن تا به بُردش شَک کُنه !!!
(فک نکن برنده شدی....)
نـــــه چــــــــهره !
نـــــه اثر انگـــــشت !
آدم ها را از طرز " آه " کشيدن شان بشناسيد ...!
دستهايم به آرزوهايم نرسيد،آنها بسيار دورند...
اما درخت سبز شکیبایی ام مي گويد:
اميدي هست...
دعايي هست...
خدايي هست...
مــن اشـتباه کـردم !
به خـيالم بوسه هايت ، تعهد هستـند
آغوشتــــ ، سر پنـاه
هديه هـايت ، قول وقـرار
مـــن اشـتباه کردم !
هر چـه بودي ، عادتــــ بودي
نه فقـط با من، با همه ايـن طـور بودي...!
تولدم مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک...
(به روایتی...5محرم)
میخوام ی قصه بنویسم...
ولی واقعی...
2سال پشت سرهم روز تولدم،5تیر ماه از بدترین روزای عمرم بود...
همش به گریه گذشت....
سخت....
به خاطر اون...
ولی....
خوشحال بودم...
قول داد بهم دیگه اینطور نمیشه...
هیچوقت...
آره...
سرقولش موند...
دیگه این اتفاق نمیفته...
چون دیگه نیست....
و...
قصه ما به سر رسید...
ولی نمیذارم 5محرم رو کسی برام بد خاطرش کنه...
تولدم مبارک
باز اسمت آورده شد...
قلب بیچاره ام به چه لرزه ای افتاد...
چرا یادش نمی ماند دورش زده ای؟؟؟
چرا مانند دختر 13 ساله ناشیانه عمل میکند...
خواهشی دارم غریبه...
برگرد....
ولی نمان...
رو به دلم بایست و مردانه فریاد بزن "دوستت ندارم"
دل است دیگر...
مثل بچه ها طعنه هایت را نشنیده گرفته...
میخواهد پستی تو را با گوش های خودش بشنود و بعد...
بلرزد...بشکند...بمیرد...
اگر مردی را سزاوار خود میدانی...
برگرد و فریاد بزن دوستت ندارم...
به خدایم قسم نامت را "نامرد"نمیگذارم
برگرد و بگو همه ی عاشقانه هایت دروغ بود...
هی فلانی...
نمیخواهم منتی سرت بگذارم...
من از قبل هم آنچنان قوی نبودم...
ولی به خدایم قسم
با آمدنت شکننده شدم...
من هیچ از عشق بی نهایتم گلایه ندارم!!!
فقط دارم میسوزم از اینکه چرا بازیم دادی...
بازیچه بودنم را هم قبول
میپذیرم...
به شرط اینکه برگردی و
مردانه فریاد بزنی دوستت ندارم....
رفت؟
به سلامت...
من خدا نیستم بگویم:صد بار اگر توبه شکستی باز آی...
آنکه رفت به حرمت آنچه باخود برد،حق بازگشت ندارد...
رفتنش مردانه نبود...
لااقل مرد باشد برنگردد...
خط زدن من پایان من نیست...
آغاز بی لیاقتی اوست...
(مخاطب خاص خاص که هیچوقت این حرفای دل رو نشنید و ادعای احساسات داشت.)
یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب sms هاتو میدن...
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم...
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده,
راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره...
همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از س ک س...
اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن...
اینایی که همیشه میخندن...
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن...
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن...
اینا فرشتن ...
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه, اذیتشون نکنین ...
تنهاشون نزارین ؛ داغون میشن ... !!!
تلــختر از خود جدايي هـا
آنجايي است كه بعدها اون دو نفر
هي بايد وانمـود كنند كه چيزي بين شان نبــوده
كه هيچ اتفاقي نيفتاده
كه از هم ديگر هيچ خاطره اي ندارند...
هنوز از رفتار امروزت تو شوکم....
ینی خود با شعور و با ادبت بودی؟؟؟؟
یا اونا فیلم بود یا امروز....
ولی امروز به فیلم اصلا شبیه نبود....
خود واقعیت بود...
گــذشتــه مــن گــذشــت..!
حـتي مي تــوانـم بـگويـم در گـذشــت...!
و مـن برايـش ماه ها و روزها سـوگواري و سکـوت کردم...
خاطـراتـم رآ زير و رو کـردم و اي کـاش هـاي فـراوان گفـتم...!
"ولي ديــــگـر بـس اسـت..."
بـه شـروعي ديــگـر مي انـديشـم...
امروز دیدمت....
شاید برای آخرین بار...شاید که نه....خیلی وقت بود تبدیل به حتما شده بود از طرف تو....
مبارکت باشه...
تو این آخرین بارم دلمو شکوندی...باچهرت....که پر از غم بود....
ولی منم حالم بهتر از تو نبود....سعی کردم با یه لبخند ظاهری هیچی رو نشون ندم تا مثل
همیشه بی تفاوت ازکنارش بگذری....
"همیشه موفق باشید و بهترین"
وقتی هیچ شانه ای برای خواب هایت وجود ندارد...
خودت را در آغوش بگیر و بخواب...
این دنیا پر از تنهایی ست...
من هم میخواهم برای همیشه بخوابم چون خیلی خسته ام.....
عجب خیاط ماهریست دنیا....
دل هیچکس را برای ما تنگ ندوخت...
ولی....
آی دنیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا....
من...
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود...
زنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدگی
ادامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه داره....
همــيشه پايــيز که مي شد،
عاشقــانــه هــايم فوران مي کــرد.
نگــاهــم نــکن.
پايــيز امســال عاشــق نيــســتم !!!
پاییز امسال برام درد داره....
حتی رنگش.....
رنگ لالنجی برگ ها....
یادته؟؟؟
حالــــا که رفتـــه اي ،ديگر همه چيز برايم فراهم است...
شــب، سکـــوت، تنهايي...
فقــط اي كاش صداي اين هــق هــق ها کــمتر مي شد..
بــراي آن همه احساس عاشــقــانــه ي مــن ،
سکـــــــــــــــوت .....
حــرف قــشنگي نــبود!!!
اي كــــاش يــاد ميگرفتم
اگر در رابــطه اي "حــــرمتم " زير ســوال رفــت
براي هــميشه با آن رابــــطه خــداحافــظي کــنم!!!
و به طــور احــمقانه اي منتــظر معجــزه نــمانم....
دارم کار میکنم با خودم تا همینطور بشم...
حرمتم به جای یک بار چندین بار زیر سوال رفت....